تست عشق
آیا هنگامی که زمینه گناه فراهم است حاضریم بگیم خدایا به خاطر تو ... ؟
آیا هنگامی که زمینه گناه فراهم است حاضریم بگیم خدایا به خاطر تو ... ؟
دیروز جمعه بود خط فاصله ای دوباره تا انتظار.
هر جمعه در دفتر انتظارم می خواهم کلمه ی ظهور را بنویسم ونقطه بگذارم اما دوباره
انتظار وانتظار و ... .
نمی دانم یادم نمی آید فکر می کنم هزار واندی سال پیش نیمه ای از نیمه های شعبان بود که
با قدومش جهان را منور کرد وکسی در دفتری سپید با خطی سبز وروشنایی نور حضور
آن مهربان نوشت:
-آمد
و خط فاصله ای سرخ نهاد .چیزی نگذشت که با آبی آسمانی کلمه ی
- غائب
را نوشت.وهرهفته جمعه را خط فاصله ای سرخ می نهاد
تا شاید کلمه ای جای خالی بین خط فاصله ها را پر کند ودر دفتر حضور وغیاب دنیا حاضری بخورد.
دیروز جمعه بود خط فاصله ای دوباره تا انتظار.
ومن دو باره خطی نهادم .هر جمعه کار من این است ،خط و خط و خط.
می ترسم فاصله بین خط ها را هم بخواهم خط بگذارم واین خط ها به هم پیوسته شوند وخطی شوند قرمز بین من وتو.
کدامین جمعه کلمه سبز حضور را میان خط های سرخم جا می دهی؟
می خواهم سر تاسر دفتر هزار برگم را پر ز عطر سبزت کنی و خط فاصله ها را پاک.
بیا که دیگر دفترم جای خالی برای غیابت ندارد.
بیا وحاضری خود را بزن... .
ای خدای مهربان، نمی دانم چه حکمتی داشته است اینکه تو با آن همه عظمت و بزرگی ات که در مخیله هیچ کس نمی گنجد اجازه داده ای که بنده ای ناچیز این چنین بی واسطه با تو سخن بگوید. مقام کبریایی تو کجا و بنده حقیر کجا؟ عرش اعلی کجا و زمین خاکی کجا؟ حی لایموت کجا و عبد فانی کجا؟ ذات پاک و مقدس کجا و موجود سراسر تقصیر کجا؟
اما می دانم هر چه هست تو فراتر از آنی که عظمت لطف تو را تجسم کنم. خدایا، اگر تو اجازه نمی دادی این چنین صمیمانه و خودمانی با تو گفتگو کنم، آنگاه باید در گفتگو با چه کسی دلم را تسکین می دادم؟ به کدام رحمت بی انتها متوصل می شدم تا در مشکلات و گرفتاری های دنیا احساس نومیدی و شکست در وجودم رخنه نکند؟ کدام محرم راز را پیدا می کردم که تمام آشکار و نهانم را بداند و آنها را به هیچ کس نگوید؟ چه پناهگاهی را می یافتم که هرگاه مرتکب اشتباه و لغزشی می شدم، به درگاه او پناه می بردم و با خلوص دل نزد او اعتراف می کردم و طلب عفو و رحمت؟
خدایا تو خودت می دانی که هرگاه من به نماز می ایستم آنچنان در افکارم غوطه ور می شوم که گویی هزاران خدا دارم! و اما تو آنچنان به کلماتم گوش فرا می دهی که گویا همین یک بنده را داری! نمی دانم چه سری در این نهفته است؟ اما هر چه باشد من مخلوق توام و تو کاملا بر خلقتم آگاه! تو به آنچه در وجودم آفریده ای آگاهی و من از دسترسی به انچه حکمت بالغه ات بوده، عاجز!خدایا اگر در زمان هم صحبت شدن با تو افکارم در دنیا و مادیات غوطه ور است، نه از سر این است که من چنین خواسته ام، بلکه ناتوانی من را در درک عظمت و مقامی که در مقابل او ایستاده ام می رساند. مقامی که بندگان مخلصت وقتی در آن قرار می گیرند، فقط تو را می بینند و بس. چنان محو وجود تو می شوند که کشیدن تیر را از پای خویش حس نمی کنند!می خواهم بگویم که از اینکه اجازه دادی در شبانه روز پنج بار بدون واسطه و رو در رو با تو سخن بگویم سپاسگذارم و امیدوارم که این نعمت عظمی را از من دریغ نکنی. می خواهم بگویم که " لا تزق قلوبنا بعد اذ هدیتنا"می خواهم بگویم گر چه عبادت و بندگی من در مقابل لطف و کرم تو پشیزی نمی ارزد، اما تو در "یوم یقوم الحساب" از سر لطف و کرمت با من رفتار کن، چون اگر میزان عبادات و اعمال من باشد خسر الدنیا و الاخره خواهم بود و اگر میزان بخشش تو باشد، آنگاه: رسد آدمی به جایی که بجز خدا نداند.
اگر تو بخواهی ، حتی لازم نیست از جای خود حرکت کنی، فقط کافی است وقتی به کسی فکر می کنی انرژی مهر امیز خود را به سوی او بفرستی.
وقتی ذهنت را مورد هجوم افکار منفی می بینی روی کسی متمرکز نکن، به خودت فرصت بده از شر دغدغه های بیرونی رها شوی. نفس عمیق بکش و همزمان با دم و بازدم خود خیر و ارامش را به درون ، و شر و نا ارامی را به بیرون بفرست. به تپش قلب خود گوش کن و حقیقتی را که مرکز هستی ات وجود دارد بشناس.
افکار منفی را برای لحظاتی دور کن و در فضای معنوی به خدا و مهربانی اش بیندیش، گوفت و گو های درونت را خاموش کن و در قلب خود به صدای خدا گوش بده و ببین به تو چه می گوید.
اجازه نده افکار و امیال منفی ،تو را از عشق الهی که بالاترین نیرو هاست دور کند.
وقتی راه خدا را بپذیری و به خدای درون خود دست یابی به تو می اموزد که مهرورزی و عفو بالاترین درجه ی شناخت خداست.
مهربانت بودن و عفو کردن یک تجربه ی با شکوه و الهی است و فقط کافی است باور ساختگی را در برابر شکستن دیگران نپذیری و از خشم و کینه ،خود را رها کنی و در قلب خود برای مهر ورزیدن اماده شوی. محبت لذت تازه ای به تو می دهد که پاسخ همه ی پرسش هاست، زیرا که محبت از خداست و شخص مهربان عزیز خداست. تلاش کن تا از ظاهر و باطن خود را به خدا نزدیک سازی و به سوی خود الهی ات پیش بروی و با کمک به همنوع خود را در حیطه ی مهر و بخشش خدا قرار دهی.
تلاش کن تا از ظاهر و باطن خود را به خدا نزدیک سازی و به سوی خود الهی ات پیش بروی و با کمک به همنوع خود در حیله مهر و بخشش خدا قرار دهی. بیشتر سعی کن با محبت و ارامش به دیگران گوش کنی و توجه را از خودت به درونت که حسی غنی و ژرف از خدا در ان به ودیعه نهاده شده معطوف کنی. وقتی اشتباه می کنی مهربان باش و کمتر عصبانی شو. وقتی اوضاع بر وفق مرادت نیست مهربان باش و از همه چیز ایراد نگیر. وقتی برنده نشده ای مهربان باش و در پیروزی دیگری شادمانی کن. وقتی شادمانی مهربان باش و به دلجویی دوستی برو که نیاز به همدردی تو دارد. وقتی توانایی و دارایی زیادی داری مهربان باش و به دیگران نیازمند بدون سر و صدا کمک کن. عادت به مهربان بودن را به قلب خود فرا بخوان و با مردم چنان رفتار کن که مایلی با تو رفتار شود. وقتی که پیوسته از خودت بپرسی که چگونه می توانم مهربان تر باشم؟
این عمل مقدس تو را از راه الهی در برابرت پدیدار می شود و تو در خواهی یافت که محبت به همنوعات بالاترین عمل در نزد خدا است. و با دریافت پاداش ها رحمت های الهی به بیداری و سروری بی پایان دست خواهی یافت. هر روز به خودت یاداوری کن که خدا محبت است.
با به دست اوردن این بینش دیگر جدالی وجود نخواهد داشت و تو به عشق الهی پاسخ مثبت داده ای برای همیشه در خواهی یافت که هیچ دری به رویت بسته نیست زیرا که کلید محبت را در قلبت خواهی یافت و خدا را در قلبت خواهی دید. این لحظه شیرین و این فرزانگی ملکوتی بر تو مبارک.شب آرزوهاست بیا غرور را کنار بگذاریم، لباس تکبراز تن به در کنیم و
ازدرگاه خداوند متعال عذر خواهی کنیمبه خاطر آن که عصیانش کردیم
و نافرمانیش نمودیم.بیا عذر تقصیر به درگاهش آوریم که چون شیطان از
فرمانش سر باز زدیم.
شب آرزوهاست و با هر زبان ، با هر عقیده ، در هر کجا و هر زمانی که با امید از خدا
خواهشی داریدما را بی نصیب از دعاهایتان نگذارید . . .