سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کد پیغام خوش آمدگویی

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
سیده فاطمه[728]

باران باش و ببار نپرس پیاله های خالی از آن کیست
ویرایش
منوی اصلی
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
تدبیر در قرآن
آیه قرآن
لوگوی دوستان
لینک دوستان
ویرایش
امکانات دیگر
آمار و اطلاعات

بازدید امروز : 53
بازدید دیروز : 4
کل بازدید : 106847
تعداد کل یاد داشت ها : 108
آخرین بازدید : 103/9/2    ساعت : 7:12 ع

در روزگاری که نه تلفن بود نه کولر نه بخاری ونه رایانه ونه رایانامه چوپانی زندگی می کرد.
یک روز چوپان که می خواست ناهارش را بخورد طنین دلنشین اذان صادر شد واو هم این ندای الهی را شنید و گفت: حالا که وقت نماز است ومسجد هم نزدیک است خوب بهتره که برم مسجد.
باهمان لباس چوپانی رفت داخل مسجد صاف رفت صف اول.بعضی از افراد حاضر در مجلس که خودشان را احتمالا بالاتر از دیگران می دانستند اعتراض می کردندو می گفتند:یعنی چی با این سر ووضع اومده داخل مسجد که هیچ ،اون وقت رفته صف اول این چه وضعشه دیگه .
نماز جماعت شروع شد وچوپان میان نماز جماعت نمازش را فرادا خواند وبعد از اتمام نمازش سفره اش را پهن کرد و شروع کرد به خوردن .
بعداز پایان نماز جماعت بعضی از همان افراد دور چوپان جمع شدند واظهار اعتراض علنی نمودند. امام جماعت متوجه سرو صداشد وبه سمت محل حادثه رفت وگفت:چی شده؟ چه خبر شده؟چوپان گفت: تو جمع بگم یا به خود شما بگم؟امام جماعت که احتمال داد لابد قضیه ای در مورد خودش هست گفت: پس بیا پیش خودم قضیه رو بگو.چوپان گفت:تو رکعت اول موقعی که داشتی حمد می خوندی دیدم همش فکرت مشوشه یه پولی دستت اومده داری فکر می کنی که با هاش چکار کنی تو رکوع وسجده هات هم فکرت مشغوله. تو رکعت دوم به خودت گفتی من که سن وسالم رفته بالا مسیر خونه تا مسجد هم که دوره پس می رم بازار خر فروشا یه خر می خرم که باهاش آمدوشد کنم ،من هم دیدم حضور قلب نداری خودم نماز رو خوندم.
صحبت های چوپان درست بود ومعلوم شد همان چوپانی که بهش معترض بودند نمازش از همه افراد مقبولیت خیلی بیشتری داشته است.

((این داستان ازبزرگانی مِن جمله حجت الاسلام فرح زادی نقل شده است))







      

یک روز مردی مداد بسیار زیبایی را ساخت تا به بازار برده و بفروشد .اما قبل از فروش مداد به او چند نصیحت کرد . او به مداد گفت : پنج چیز وجود دارد که تو باید از آنها کاملا مطلع باشی تا بتوانی یک مداد خوب و زیبا باقی بمانی .

اول آنکه شاید بتوانی خیلی از کلمات را بنویسی اما فقط باید چیزهایی را بنویسی که صاحبت از تو
می خواهد.
دوم ،قطعاًهرازگاهی تو را می تراشند و درد زیادی به جانت می افتد ،
اما باید صبور باشی و بدانی که تنها در این صورت می توانی به مداد بودنت ادامه بدهی .
سوم ، شاید بعضی از کلمات را اشتباه بنویسی ، اما باید بعداً آنها را تصحیح کنی .
چهارم ، مبادا از نو تیزت برای آزار دادن دیگران استفاده کنی ، چون در آن صورت قطعاً مورد نفرت همه واقع می شوی .پس بهتر است از نوکت در جهت خوب استفاده کنی.
پنجم ، به ظاهر زیبایت مغرور نباش و فقط به فکر نوشتن کلمات پر معنا و نیکو باش
چون فقط آنها از تو به یادگار می مانند و جسمت تا آخر تراشیده خواهد شد !!
مداد نصیحت های سازنده اش را قبول کرد و تک تک آن ها را به کار برد.
اما آیا ما انسانها ، به نصایح خالق خود یعنی پرورگار دانا و توانا ، گوش می کنیم؟
اول ، شاید ما قادر به انجام هر کاری باشیم ، اما فقط باید کارهایی را انجام دهیم که رضایت خداوند در آن است.
دوم ، در زندگی با مشکلات بسیاری رو برو می شویم که گاه اشکمان را جاری می سازد ، اما تجربه کردن این مشکلات ما را قوی می سازد و به ما انگیزه حل مشکلات و ادامه راه را خواهند داد.
سوم ، شاید در زندگی دچار اشتباه شویم اما باید آنها را جبران کنیم .
چهارم ، هرگز از توانایی های خود برای آزار دیگران و قدرت نمایی استفاده نکنیم چون در آن صورت عشق اطرافیانمان را از دست می دهیم .
و پنجم ، این دنیا و تمام متعلقاتمان فانی است و تنها چیزی که از ما به یادگار می ماند ، اعمال ماست .
پس بیاییم بیشتر مراقب اعمالمان باشیم!!!






      


شهادت حضرت امیرالمومنین(ع) را به امام زمان(عج) و همه ی محبین ایشان تسلیت عرض می کنم.

خواستم یه جورایی متفاوت تسلیت بگم ولی دیدم اگه چندتا از جملات آقا را بگذارم شاید ارزشش بیشتر باشه.

در محضر امیرالمومنین(ع):

** سرآغاز نامه ی انسان مؤمن خوش اخلاقی اوست.

** ارزش هر شخص به اندازه ی احسان و نیکی اوست.و فرمودند هیچ سرمایه ای همچون عقل و هیچ فقری بالاتر از جهل نیست.**

** تعجب می کنم از مردمی که اهتمام می ورزند به غذا از ترس اذیت شدن و چگونه اهتمام نمی ورزند به گناه از ترس آتش.**
** اگر خواستی خوبی را بشناسی آن خیر را انجام بده اهلش را می شناسی و اگر خواستی بدی را بشناسی آن بدی را انجام بده اهلش را می شناسی.**

** علم سه دسته است: تفقه در دین، طبابت بدن، لغات زبان.**

** ای مردم بر حذر باشید از دوستی دنیا چرا که دوستی آن سرآغاز هر اشتباهی است.**

** عصبانی نشوید و کسی را عصبانی نکنید و واضح و بلند سلام کنید و زیبا سخن بگوئید.**






      

امشب رحمت دوست جاریست، مانند رود، نه! مانند باران، اگر دلتان لرزید، بغضتان ترکید،

کسی اینجا محتاج دعاست، اگر یادتان بود، باران گرفت دعایی به حال من بیابان کنید.


                    

شب قدربزرگترین ،پرارجترین و پر رمز ورازترین شبهادرچرخه زمان است.


به راستی که سخن گفتن درباره این شب مبارک بسیار مشکل

است.کدام  خامه است که در وصف این شب نشکندوکدام لسان است که


درتوصیف این شب قاصر نگرددو کدام عقل و تدبیر است که در فهم آن

مبهوت و متحیر نماند؛شبی که به فرموده امام صادق (ع)قلب رمضان به

شمار می آید.این شب عزیزی است که دل عاشقان و سالکان کوی

دوست را ربوده و آنان را به راستی چنان مست واز خود بیخود کرده که

یارای سخن گفتن در موردش را ندارند دهانشان را دوخته و سکوت راپیشه

آنان ساخته است.

 

   گستردهترین سفره رحمت الهی:


شب قدر گسترده ترین سفره رحمت و پرنعمتترین مائده لطف خداست

.شب قدرشب گشودن سفره دل و ریختن اشک نیاز و فصل گریستن چون

ابر بهاردر آستان آفریدگارغفاراست.شب قدر فرصتی است تا چهره دل را با

آب توبه بشوییم و پاکترگردیم و به فطرت  پاک  خویش برگردیم.رمضان

،موعدعروج است و شب قدر،برای این است که قدرخویش را بشناسی

،تقدیر خود را رقم زنی،قدرت انتخاب را بیازمایی و خویشتن جدیدرا باقلم

توبه وجوهر اشک ترسیم کنی حیف اگردر شب قدر،قدرخود نشناسیم!


 امام رضا(ع) فرمودند:«خداوند در شب قدرآنچه راکه از این سال تا سال

بعد پیش خواهد آمدمقدّرمی فرمایداز زندگی یا مرگ ازخوب یا بدیاروزی

پس آنچه را خداونددر این شب مقرر فرمودوقوع آن حتمی خواهد بود.»


 التماس دعا







      

روزه داران به رهش جان و دل ایثار کنید **** امشب از جام تولای وی افطار کنید

 

 پانزده روز ریاضت را در این ماه طاعت، یک نفس دویده‏ ایم تا در بشارت ولادت او، مژده عشق بشنویم

 و مژدگانی مهر بگیریم. او که از اشراق مهربانی ‏ها طلوع کرده و در بستر بخشندگی، دامن گسترده

 است. او که در اولین تصویر زمینی‏ه اش، تبسمی شیرین به آینه نگاه پدر و مادر هدیه داده است.

 او که اولین نواده نبوت است و نخستین زاده امامت. از نسل نور است و زاده خورشید، از تبار هدایت

است و قافله ‏سالار مهر و امید. ماه دل‏آرای نیمه رمضان را، پانزده روز است به انتظار نشسته‏ ایم و به

کرامت و مهربانی‏ اش محتاجیم! چقدر این دستان زخم‏ خورده، به دستگیری کریم اهل‏بیت محتاج است

¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤

...

 دلخواسته هایتان را آرزو کنید ؛‌میلاد کریم اهل بیت فرا رسیده است

 

التماس دعا

 

یاعلی







      

 

بسم رب الزهرا و الشهدا و الصدیقین

.

.

.

 

هوای تهران آلوده نیست، زاینده رود هم هیچگاه خشک نمیشود? برای دریاچه ارومیه هم خدایی هست که عزیز و قادر است؛ نه الان که از ابتدای خلقت...

مشکل جای دیگری است؛ هوای دل ما بدجوری آلوده است و زنده رود زندگیمان را خشکسالی محکم در آغوش گرفته و...

کمی به عقب برگردیم؟ تازه دانشگاه قبول شده بود و قرار بود به دعای مادر برای خودش کسی شود و چشم و چراغ یک خانواده و محله. رفت.

پشت سرش را هم نگاه نکرد که دانه های اشک مادر، زانوانش را سست کند و دلش بلرزد و...شعار نداد،

وبلاگ هم نداشت تا برای حرفهایش تابلو درست کند و بعد نردبانی شود برای مدیرکلی فلان اداره! رفت.

پشت سرش را هم نگاه نکرد تا قلمبه های اشک پدر را از لابه لای اسپند دود کرده ببیند و گمان کند از دود چشمهایش بارانی است...

 

تازه عقد کرده بودند. دوران داغ نامزدی بود و باران عشق تنها برای او و عزیزش می بارید.

چقدر شبها بعد از دیدار لبخندهای ناز او، در خلوت، خدا را به خاطر این عروس زیبا شکر می کرد...رفت. پشت سرش را هم نگاه نکرد.

عاشقانه ترین نامه عالم را برای او نوشت و رفت. حتی صبر نکرد صبح شود و آفتاب را از پشت پلک های پری چهرش در قاب چشمان خسته و خمارش بریزد

و یک استکان شیدایی داغ سر بکشد و بعد برود...رفت. پشت سرش را هم نگاه نکرد تا ببیند یک نفر با لباس عروس در چارچوب در زل زده به امتداد کوچه و با نسیم پیچ و تاب می خورد و گردن می کشد برای معشوقش...

 

دخترش تازه سه ساله شده بود و شیرین. در آغوشش که می رفت؛ دنیا در نظرش برف سپید خوشمزه ای بود که انگار از آسمان تنها برای او و در کام او می نشست..

.صبح بیدارش هم نکرد. یک بوسه آرام روی گونه گل انداخته دخترک جا گذاشت و رفت. پشت سرش را هم نگاه نکرد.

برنگشت تا در دریای آبی و مواج چشمان همسرش غرق شود و لنگر بیاندازد پای این بانوی بهاری و بارانی. رفت. پشت سرش را هم نگاه نکرد...

ندید که دخترک همه زندگی اش را حاضر است بدهد و یکبار دیگر او را در آغوش بگیرد. رفت. پشت سرش را هم نگاه نکرد.

حالا به ظاهر آنها رفته اند و ما مانده ایم! مانده ایم تا...چه؟؟؟ چه کنیم؟؟؟؟

باید قبول کنیم که بدجوری «مانده?ایم».

 

هوای دل ما سخت آلوده شده و با این رگبارهای زودگذر و آن توده ابرهای کم فشار و این باران های مصنوعی و حتی آن هواپیماهای ملخی آب پاش هم صاف نمی شود،

دیگر طلوع سرخ آفتاب کنار دانه خوردن یاکریم کوچه، کاممان را شیرین نمی کند، دیگر لبخند پیرمرد که هر شب برایش یک نان داغ می گرفتیم طعم دلمان را عسل نمی کند،

دیگر چادر به دندان گرفته پیرزن خمیده محل، ذکر زبانمان را قل هو الله نمی کند...

ال نود اهدایی اداره، مبلمان تمام استیل اتاق کار، عضویت در هیئت مدیره این شرکت و آن موسسه، اضافه کار و پاداش و حق اولاد و حق لبخند زوری برای مدیر و حق سکوت

در مقابل حیف و میل بیت المال و حق زیر آب زنی روزانه و حق هزار عنوان الکی دیگر که در سیاهه فیش حقوقی مان ثبت می شود، بدجوری گرفتارمان کرده؛ ما بدجوری «مانده hیم».

 

دلم یک بغل سیر اشک های خسته حاج کاظم را می خواهد، یک دنیا صدای «فاطمه»...

آخر از شهید نوشتن مان هم شده میتینگ سیاسی و تسویه حساب حزبی!

چه ستاره بارانی بوده زمان جنگ...ما آدم های امروزی آنقدر که طعم ماندن به مان مزه کرده، حتی از پرواز با هواپیما هم می ترسیم، آنوقت او روز سوم عقدش، ماه عسل تک نفره رفته کربلای پنج معبر بازکند...

 

...کاش ما را هم می بردند تا بیشتر در خودمان فرو نرویم، یا حداقل یکی از آن لبخندهای نزدیک پرواز را برای ما می فرستادند...

چقدر دلم هوای تازه می خواهد، ریه هایم از کار افتاده اند...







      

کوله ‌پشتی‌اش‌ را برداشت‌ و راه‌ افتاد. رفت‌ که‌ دنبال‌  خدا بگردد؛ و گفت: تا کوله‌ام‌ از خدا پر نشود برنخواهم‌  گشت.

نهالی‌ رنجور و کوچک‌ کنار راه‌ ایستاده‌ بود.مسافر با خنده‌ای‌ رو  به‌ درخت‌ گفت: چه‌ تلخ‌ است‌ کنار جاده‌ بودن‌ و نرفتن؛

 و درخت‌ زیر لب‌ گفت: ولی‌ تلخ‌ تر آن‌ است‌ که‌  بروی‌ و بی‌ رهاورد برگردی .  کاش‌ می‌دانستی‌ آن‌چه‌ در  جست‌وجوی‌ آنی، همین‌جاست .
مسافر رفت‌ و گفت: یک‌ درخت‌ از راه‌  چه‌ می‌داند، پاهایش‌ در گِل‌ است، او هیچ‌گاه‌ لذت‌ جست‌وجو را  نخواهد یافت .


و نشنید که‌ درخت‌ گفت: اما من‌ جست‌وجو را  از خود آغاز کرده‌ام‌ و سفرم‌ را کسی‌ نخواهد دید؛ جز  آن‌ که‌ باید.


مسافر رفت‌ و کوله‌اش‌ سنگین‌ بود .


هزار سال‌ گذشت،  هزار سالِ‌ پر خم‌ و پیچ، هزار سالِ‌ بالا و پست.  مسافر بازگشت. رنجور و ناامید. خدا را نیافته‌ بود،


 اما غرورش‌  را گم‌ کرده‌ بود. به‌ ابتدای‌ جاده‌ رسید. جاده‌ای‌ که‌ روزی‌  از آن‌ آغاز کرده‌ بود .


درختی‌ هزار ساله، بالا بلند و  سبز کنار جاده‌ بود. زیر سایه‌اش‌ نشست‌ تا لختی‌ بیاساید. مسافر  درخت‌ را به‌ یاد نیاورد. اما درخت‌ او را می‌شناخت .


درخت‌  گفت: سلام‌ مسافر، در کوله‌ات‌ چه‌ داری، مرا هم‌ میهمان‌ کن.  مسافر گفت: بالا بلند تنومندم، شرمنده‌ام، کوله‌ام‌ خالی‌ است‌ و هیچ‌  چیز ندارم .


درخت‌ گفت: چه‌ خوب، وقتی‌ هیچ‌ چیز نداری، همه‌  چیز داری. اما آن‌ روز که‌ می‌رفتی، در کوله‌ات‌ همه‌ چیز  داشتی، غرور کمترینش‌ بود، جاده‌ آن‌ را از تو گرفت.

 حالا  در کوله‌ات‌ جا برای‌ خدا هست. و قدری‌ از حقیقت‌ را  در کوله‌ مسافر ریخت. دست‌های‌ مسافر از اشراق‌ پر شد و


 چشم‌هایش‌ از حیرت‌ درخشید و گفت: هزار سال‌ رفتم‌ و پیدا  نکردم‌ و تو نرفته‌ای، این‌ همه‌ یافتی !


درخت‌ گفت: زیرا تو  در جاده‌ رفتی‌ و من‌ در خودم. و پیمودن‌ خود، دشوارتر  از پیمودن‌ جاده‌هاست!!!...







      
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >




+ هر دم به گوش می رسد آوای زنگ قافله ، این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله . حلول ماه محرم ، ماه پژمرده شدن گلستان فاطمه تسلیت باد . التماس دعا

+ سرم را نه ظلم می تواند خم کند ، نه مرگ ، نه ترس ، سرم فقط برای بوسیدن دست های تو خم می شود مادرم ؛ از اعماق وجودم اعتقاد دارم که هر روز، روز توست ...

+ بدن انسان می تونه تا 45 واحد درد رو تحمل کنه. اما زمان تولد، یک زن تا 57 واحد درد رو احساس می کنه این معادل شکسته شدن همزمان 20 استخوانه! مادرتون رو دوست داشته باشید ...

+ فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، ماه خیر، برکت و نزول قرآن بر تمام مسلمانان مبارک باد.

+ عالم، صدفست و فاطمه، گوهر اوست گیتى عرَض‏ست و این گهر، جوهر اوست در قدر و شرافتش همین بس که ز خلق احمد پدرست و مرتضى، شوهر اوست میلاد خجسته حضرت فاطمه زهرا (س) و روز مادرمبارک. @};- @};- @};-

+ یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال سلام عیدتون پیشاپیش مبارک اللهم عجل لولیک الفرج سالی سرشار ازسلامتی و خوشی ، برای همه عزیزان (دوستان مجازی و حقیقی) آرزومندم. @};- @};- @};-

+ از ستم کردن به کسی که در برابر تو یاوری جز خدا ندارد، بپرهیز.

+ سالروز پیروزی انقلاب اسلامی و دهه فجر را به همه ملت و مستضعفین جهان تبریک عرض می کنم.

+ درسی که انقلاب اسلامی به ما آموخته است از ابهت ابر قدرت ها نترسیم.(مقام معظم رهبری)

+ انقلاب شکوهمند اسلامی دستاورد میلیون ها انسان ارزشمند و هزاران شهید جاوید است.(امام خمینی ره)