سی و سه ساله شده است انقلاب را میگویم اینک جوانی است برومند که از
خوانهاو موانع بزرگی عبور کرده است و همچنان به سلامت طی طریق میکند.چه
شبهاکه رویایی پیروزی را می دیدیم رویایی استقلال و ازادی رویایی حاکم شدن
اسلام و قران در کشورمان .یادت هست که چگونه جلو لشکرظلم را میگرفتیم.
یادت هست هر پشت بامها را سرشار از ترانه و مشت میکردیم
یادت هست خیابانها چقدر شبیه به لاله ها شده بودو درهای خانه ها به روی همه
مبارزان باز بود همه با هم برادر بودیم وقتی تو گلوله میخوردی پای من زخمی می شد.
وقتی تو شهید می شدی دل من خون میشد . مشتهای گره کرده ما تا اسمان
میرسید. درون اشکهای ما عرش را می شد نظاره نشست.همه جا سرود همه جا
مبارزه برای عزت و شرف همه جا برادری و همدلی. هنوز انقلاب نهالی خرد بودکه
جنگ تحمیلی اغاز شد. دشمنان نمیخواستند شیرینی انقلاب را با تمام وجودحس کنیم
غوغایی در دلها پاشید اتشی در جانها در گرفت با یک اشاره امام همه بسیج شدند
یادت هست شبهای دعای توسل در جزیره مجنون ؟ یادت هست چقدر دررقابیه اسیر گرفتیم؟
یاد ت هست حسین با انکه پایش را خمپاره قطع کرده بود نمی گذاشت همسنگرانش او
را به عقب ببرند. میگفت:من عهد کرده ام که هرگز عقب نشینی نکنم. یادت هست فرامرز
وقتی داشت عکس پسر دو ساله اش را می بوسید با ترکش توپ شهید شد.ان پسرچهارده
ساله را یادت هست که به فرمانده اش التماس می کردکه او را هم در عملیات کربلای پنج
شرکت بدهد.محمد باقر را یادت هست که قبل از شروع عمیلات القدس در سنگر به خودش
عطر میزدو می گفت:می خواهم با معبودم ملاقات کنم و ساعتی بعد ارام و زیبا به شهادت رسید.
چه روزهای بود روزهای شلمچه و هویزه و خرمشهر و چه شبهای بود شبهای مجنون و دوکوهه و
حاج عمران....... چقدر لاله پر پر شد.و چقدر ستاره تکه تکه شدتا انقلاب به سی و سه سالگی
رسید .و من وتو اینک چه مسولیت سنگینی داریم همه خیابانهای ایران شاهد نقل و اسپند
و کاروان بوده اند و همه کوچه هانام شهیدان را بر پیشانی خود دارند.چطور میتوانیم در این خیابانها
قدم بزنیم و اندکی به اخرت فکر نکنیم. چطور دلمان می اید میدان شهدا را ببینیم و یاد هفده شهریور
نیفتیم.دیروز بهترین جوانان روزگارمان به خاطر رفتن روی مین و خط مقدم با هم رقابت میکردند و امروز
بعضی ها برای رسیدن به میز و مقام با هم رقابت می کنند. این فاصله و تفاوت را چگونه می توان
توجیه کرد؟مبادا ان قدر در رزق و برق امور دینوی محو شویم که شهیدان ما را فراموش کنند.
و ملائکه از صد فرسنگی ما نیز رد نشوند. مبادا ان قدر در اخلاق اسلامی و تقوا فاصله بگیریم
که خداوند از ما روی بر گرداند!اگر دنیا غافلمان کرد دو کار برای بازگشت به خویشتن خویش
وجود دارد . اول اینکه به یاد دیروز و ان همه صفا و جوانمردی و ایثار بیفتیم و دوم اینکه به یاد
فردا باشیم فردایی که در صحرایی محشر چشمانمان به چشم شهیدان می افتد.